آرشآرش، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

روزشمار زندگی آرش جون

بدون عنوان

اینم یه سری عکس از 26 ماهگی عزیز دلم اینجا رفته بودیم تولد کیانا جون خیلی خوش گذشت دست خاله مژگان درد نکنه خیلی زحمت کشیده بود اینجا هم رفته بودیم تولد پرهام جون   اینم خرابکاری آرش اینجا هم بهت گفتم ژست بگیر اینم آرشی تو ماشین بابا امیر البته الان دیگه مال یکی دیگس فروختیمش   ...
7 اسفند 1391

بیست و شش ماهگی آرشی

عزیز دل مامان داری روز به روز بزرگتر و آقاتر میشی چند روزی هست که تو اتاق خودت میخوابی و تا بیدار میشی مامان میاد پیشت، ولی خدا رو شکر تا حالا که مشکلی پیش نیومده نزدیک عیده و مامانی هم درگیر کارای عید امسال بخاطر کار بابایی اصلا معلوم نیست که کی برینم تهران یا اصلا بریم یا نریم، حالا از کارهایی بگم که پسملی تو 26 ماهگی یاد گرفته و انجام میده عزیز دل مامان دیگه کاملا مسلط شدی به حرف زدن فقط بعضی حرفها رو یه جور دیگه میگی مثلا به خطرناکه میگی خطرکاره ، صبح که بلند میشی میگی بریم بیرون؟ بریم پاندا؟ (پاندا یه کلوپ بازی بچه هاس) ولی غذا خوردنت فرقی نکرده و همچنان مامانی رو موقع خوردن اذیت میکنی جدیدا هم شعر گل...
7 اسفند 1391

تولد آرشی

یه تولد جا مونده بود تولد گروهی بچه های نی نی سایت، تو پاسداران بود ، خوش گذشت آرش اصلا اذیت نکرد فقط یکی از بچه ها گازش گرفت که خیلی بچم گریه کرد دست همه بابت برگذاری این مراسم درد نکنه اینم چند تاعکس ار اون روز ...
26 دی 1391

روز تولد آرش

عزیزم امروز روز تولدته 91/10/10، الان ساعت 5:45 صبحه و شما دو سال پیش  در چبنین روزی تا 2 ساعت دیگه بدنیا میایی،  عشقم دو سال پیش تو یه همچین شب زمستونی مامانی و بابایی تا صبح بیدار موندن و لحظه شماری میکردن برای دیدنت ، عمرم زندگیمون با تو یه رنگ و بوی دیگه گرفته ، شاید اگه اغراق نباشه بیشتر وقت مامانی رو در روز به خودت اختصاص دادی، ولی خدا رو شاکریم که تو هستی تا ما هم عشقمون رو با تو قسمت کنیم، عزیزم تولدت مبارک اینم شعری که عشقشم تو روز تولدت برات مینویسم، مامانی عاشق خوانندش هست، خواننده این آهنگ مرحوم محمد نوری هستش که چند سالی هست به رحمت خدا رفته چو گلها سراپا نشاط و شوری تولّدت مبارک تو...
10 دی 1391

بیست و چهار ماهگی آرشی

عزیزم یک هفته هستش که سوره کوثر هم یاد گرفته ، البته فقط آخراش رو میگه امروز یعنی دوم دی ماه هم رفتیم آرایشگاه و موهاتو کوتاه کردیم، خیلی بلند شده بود البته زیاد هم نزاشتم کوتاه کنه بعدا میام عکسهاش رو میزارم ،
2 دی 1391

بیست و چهار ماهگی آرشی

عزیز ما دیگه تو مرز دوسالگی هست امسال میخوایم یه تولد برفی بگیریم مامانی چند ماهه در تدارک کارهای تم تولد آرشی هستش و بابایی هم حسابی کلافه کردیم پسملی ماشاالله بلبل زبون شده همش در حال حرف زدن فقط وقتی خوابه صداش نمیاد یکسره داره شعر میخونه ، مشماره، بازی میکنه و سی دی نگاه میکنه فقط کافی یک سی دی جدید بزاریم چنان محو دیدن سی دی میشی که پلک هم نمی زنی جدیدا خیلی به کتاب علاقه داری ، کتاب میاری میدی دست بابا امیر، حتما هم باید بابا امیر بخونه هر چی میگم مامانی فایده ای نداره وقتی دلت بخواد بابا بخونه باید بخونه این ماه شروع کردی به چَیه گفتن کلمات، باز رو میگی بسته،بسته رو میگی باز پایین و بالا رو هم برعکس میگی، میایی جلوی پ...
1 دی 1391