آرشآرش، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

روزشمار زندگی آرش جون

سی و دو ماهگی آرشی

از حال و هوای دو سال و هفت ماهگیت بخوام بگم حرف زیاده, خیلی شیطون شدی و یکم هم حرف گوش نکن این سری که رفتیم تهران تا رسیدیم شما اسهال شدی و همش درگیر دکتر رفتن و سونوگرافی (چون دکتر گفت شاید رفلاکس داشته باشی که نداشتی خدا رو شکر) و یه سری آزمایش داد که شما یکم کمبود آهن داشتی که دکتر بهت دارو داد بعدم عروسی دوست بابایی, عمو صادق بود ما هم شما رو گذاشتیم خونه عزیز و رفتیم, خیلی به ما خوش گذشت به به حالا از شیطنت ها بگم وقتی بهت میگیم کاری رو نکن یه جوری کارت رو توجیح میکنی , میگی مامان بزار ببینم چی میشه از خواب هم که بیدار میشی میای به بابات میگی بابایی برنامه امروزمون چی؟؟ میای دم آشپزخونه و به من میگی مامانی میشه ...
19 شهريور 1392

سی و یک ماهگی آرش و سفر شیراز

عزیزم بابا امیر یه ماموریت کاری یک روزه به شیراز داشت ما هم دیدیم تعطیلی عید فطر هستش تصمیم گرفتییم با بابا امیر بریم و این سفر رو چهار روزه کردیم و از پنج شنبه 17 مرداد رفتیم تا 20 مرداد. هتلمون هم تخفیف خورده بود و به قیمت مناسبی گرفتیم و رفتیم هتل چمران شیراز یکی از بلند ترین هتل های ایرانه 25 طبقه بود با 4 تا رستوران مختلف سنتی ، ایتالیایی، باربیکیو و فست فود و یک کافی شاپ همه رستوراناش هم موزیک زنده داشت و در کل هتل تمیز و خوبی بود گشت و گذارمون هم خیلی خوش گذشت آرامگاه حافظ و سعدی رفتیم دروازه قرآن و آرامگاه خواجوی کرمانی، باغ عفیف آباد و باغ ارم و زیارت شاه چراغ برادر امام رضا رفتیم یه رستوران هفت خان هم تو شیراز هست که ...
20 مرداد 1392
1