آرشآرش، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

روزشمار زندگی آرش جون

آرشی من

عزیز دلم آرش گلم بخاطر یه نفر که با سرک کشیدن هاش تو زندگیمون داره درسر درست میکنه مجبور شدم مطالب وبلاگت رو رمز بزارم امیدوارم این پست رو بخونه و یکم از کاری که میکنه شرمنده بشه چون مامانی اصلا براش مهم نیست که هر کس چیکار میکنه و چی تو زندگیش میگذره ،‌ولی خیلیا متاسفانه این طوری نیستن.  
5 تير 1392

روز مادر

عزیز دلم      عشق من          همه زندگی من از اینکه با اومدنت ،‌با بودنت، باعث شدی که من مادر بشم و این واژه زیبا رو به من بگن از تو ممنونم ، امیدوارم که لایق مادر بودن باشم ، خیلی دوست دارم و از خدا میخوام که مادر بودن را، از هیچ زنی دریغ نکنه، و امیدوارم هر کس که مادر میشه لایق اسمش باشه روز زن بهانه ای است برای تشکر از شما و من خیلی دوستت دارم و حاضرم همه دنیامو دو دستی تقدیمت کنم . . . ...
11 ارديبهشت 1392

آرشی شجاع میشود

ما چهارشنبه 11 اردیبهشت یعنی روز مادر رفتیم به خانه بازی اولش با احتیاط کامل از پله ها بالا رفتی و از سرسره سر میخوردی ، تازه پارک که میرفتیم به اسرار من میرفتی رو سرسره و اصلا دوست نداشتی سرسره بازی کنی بعد یه سری بچه اومدن اونجا که از در و دیوار سرسره ها بالا میرفتن و هر چی کار که تو بلد نبودی رو اونها میکردن بعد از گذشت ده دقیقه دیدم آقای آرش خان داره سرسره رو برعکس میره بالا و سر میخوره داشتم شاخ در میاوردم اینقدر سریع یاد گرفتی و ترست ریخت کلی خندم گرفت از کارات اینم چند تا عکس از اون دیروز   اینجا هم بهت گفتم آرشی ژست بگیر تو هم برام این ژست ها ی با مزه رو گرفتی ...
11 ارديبهشت 1392

بیست و هفت ماهگی آرشی و عید نوروز

عزیز دل مامان این سومین عیدی هست که شما کنار ما هستی و با بودنت زندگی ما رو پر از عشق و برکت کردی و به دلهای ما شادی آوردی تو بهترین هدیه ای هستی که خداوند به ما داده و به خاطر این هدیه زیبا از خدا تشکر میکنیم امیدواریم که همیشه تنت سالم باشه و امسال هم سال خوبی برامون باشه امسال عید رفتیم تهران و بابایی چون کار داشت 10 فروردین برگشتیم مشهد ما هر سال عید چون تهران هستیم سفره هفت سین نداریم اینم چند تا عکس از عید اینجا قبل از راه افتادن به سمت تهرانه   اینجا هم رفته بودیم خونه دوست بابا ، اینم دختر کوچیکشون ماریا هستش ، اینقدر هم تو رو دوست داشت و باهات بازی کرد که نگو امیدوارم که تو هم وقتی بزرگ بش...
7 فروردين 1392

بیست و هفت ماهگی آرشی

سلام ما بعد از چند وقت اومدیم چند تا عکس از پسرمون بزاریم البته عکسهای قبل از عیدشه اینجا رفتیم سرزمین عجایب تو الماس شرق   اینم چند تا عکس متفرقه از بیست و هفت ماهگی آرشی آرشی  در حال نقاشی کردن ، اینجا لیوان رو برداشتی و به عنوان شابلون ازش داری استفاده میکنی   اینجا هم بهت گفتم ژست بگیر     اینم یه روز برفی نزدیک عید در مشهد ...
18 اسفند 1391