آرشآرش، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

روزشمار زندگی آرش جون

بیست و سه ماهگی آرشی

1391/8/15 0:33
نویسنده : مامان مصی
346 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی سه روز مونده بود که وارد بیست و سه ماهگی بشی مامانی و آرشی رفتیم تهران خونه عزیز تا آرشی رو از شیر بگیریم شیری که بیست و سه ماه خوردی و آرشی و مامانی رو به شدت بهم وابسته کرده بود ، اینقدر برای خودم سخت بود که نگو ، ولی بالاخره باید این کارو میکردیم

از دو هفته قبلش رفته بودیم تو کار از شیر گرفتن و تو روز بهت کمتر شیر میدادم تا اینکه شیر روزت تقریبا قطع شده بود و بعدش که اومدیم تهران عزیز صبرزرد گرفته بود و منم زدم و منتظر شدیم که آقا شیر بخواد وقتی اومد سمتش و گفتی تلخه  نخوردی و رفتی تا شب خیلی مشکلی نداشتیم ولی شب به هیچ وجه آروم نمی گرفتی و نمی خوابیدی خیلی گریه کردی ، کلی سی دی برات گذاشتیم تا ساعت دو و نیم خوابیدی ، ولی ساعت سه و نیم دوباره بلند شدی بهت شیر دادم گفتم ببین اخ شده ولی با این حال خوردی با همون تلخی خوردی دوباره پنج صبح بلند شدی و خوردی ،هشت صبح بلند شدی و دیدی اخ یکم گریه کردی و بعدش صبحانه نون و حلوشکری خوردی،

فرداش باز تا شب مشکلی نداشتیم سرت رو گرم میکردیم و بردیمت پارک ولی باز شبش نمی خوابیدی ساعت یک و نیم خوابوندیمت ساعت سه و نیم بیدار شدی و شیر میخواستی منم بهت ندادم خیلی بی تابی و گریه کردی ولی بالاخره بازم با سی دی خوابوندیمت و تا پنج خوابیدی و دوباره بیدار شدی و بقل کردمت و خوابت برد و تا نه صبح خوابیدی

تقریبا ده روزی با هم ماجرا داشتیم ولی هر روزی که میگذشت بهتر می شدی، فقط موقع خواب که می شد ماجرا داشتیم  تا تو بخوابی

در کل یه ماجرایی بود که تو به سختی باهاش کنار اومدی

بعد از اینکه از تهران اومدیم مشهد عزیز و آقاجون هم با ما اومدن خونمون ، خاله لیلا و عمو محسن و روژین کوچولو هم اومدن مشهد هتل شرکت نفت رفته بودن، تا رسیدیم مشهد و روژین بعدازظهرش تب کرد و خاله لیلا و روژین هم اومدن خونه ما ، آرشی فرداش مریض شد البته از نوع اسهال و خیلی اذیت شدی، در کل بعد از شیر گرفتنت خیلی وزن کم کردی و اذیت شدی تقریبا دو هفته درگیر این مریضی بودی ولی بالاخره  همه چیز گذشت و آرشی ما هم با این ماجرا کنار اومد

23

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان نقطه
2 دی 91 2:43
وای قربونش برم که اینقدر عسل شده تو این لباسسسسس خاله مصی چرا کامنتای پست بالا بسته است و نمیشه کامنت گذاشت؟
مامان نقطه
2 دی 91 2:44
قربون اون شیرین زبونی و لم یلد ولم یولد گفتنش. ) من به این بزرگی زبونم به زور می چرخه اینو بگم