آرشآرش، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه سن داره

روزشمار زندگی آرش جون

روزی که رفتیم آزمایشگاه

1389/2/15 12:11
نویسنده : مامان مصی
307 بازدید
اشتراک گذاری

امروز چهارشنبه 15 اردیبهشت سال 89 مامان مصی به همراه مامان بزرگ که اومده بود مشهد پیش ما ساعت 7صبح رفتیم آزمایشگاه دکتر عبیدی برای آزمایش خون بارداری ، وای چه لحطه ای بود وقتی آزمایش خون رو گرفت بعد هم گفت که باید 2 ساعت صبر کنید تا جواب آزمایش رو بده،

تو این دو ساعت من نشستم تو آزمایشگاه و سوره یس رو چند دور خوندم و همش صلوات میفرستادم تا جواب آزمایش حاضر بشه ، آخه مامانی ما برای اینکه شما بیایی تو دل مامانی جا خوش کنی خیلی سختی کشیده بودیم و نمی دونی این دو ساعت برای من اندازه 2 روز گذشت ، هر چی به ساعت نگاه میکردم 9 نمی شد، بالاخره جواب آزمایش رو بهم داد ، چشمام داشت سیاهی میرفت جواب تیتر بتام 1400 بود که خیلی زیاد بود و با این حال از مسئول آزمایشگاه پرسیدم که جواب مثبته ، مسئولش خندش گرفته بود گفت بعله ، نمی دونی چه حالی داشتم

اون روز بابایی برای یه ماموریت کاری اومده بود تهران ، همون موقع بهش خبر دادم و کلی خوشحالی کردیم و مامان بزرگ خدیجه کلی گریه کرد و اومد زنگ زد به مامانیت و بهش خبر داد اونم کلی گریه کرد همه از خوشحالی اشگ شوق میریختن ، آخه تو 3 سال ما رو منتظر گذاشته بودی عزیزم

اولین سونوگرافی

 

دو هفته بعد یعنی 30 اردیبهشت برای اولین بار رفتم سونوگرافی تا تو نی نی خوشگل رو ببینیم و از سلامتت و جایی که قرار گرفته بودی تو دل مامان خبر دار بشیم ، دکتری که سونو میکرد هر چی تو دل مامان رو گشت تو رو پیدا نکرد و با لحن سوالی پرسید تو مطمئنی که بارداری ، گفته بعله ، بعد یه دکتر دیگه اومد و نگاه کرد گفته بعله یه نی نی کوچولو دارم میبینم ما هم کلی خوشحال شدیم ولی هیچ عکسی ازت بهم نداد تا بهت نشون بدم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)