آرشآرش، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 29 روز سن داره

روزشمار زندگی آرش جون

آرشی شجاع میشود

ما چهارشنبه 11 اردیبهشت یعنی روز مادر رفتیم به خانه بازی اولش با احتیاط کامل از پله ها بالا رفتی و از سرسره سر میخوردی ، تازه پارک که میرفتیم به اسرار من میرفتی رو سرسره و اصلا دوست نداشتی سرسره بازی کنی بعد یه سری بچه اومدن اونجا که از در و دیوار سرسره ها بالا میرفتن و هر چی کار که تو بلد نبودی رو اونها میکردن بعد از گذشت ده دقیقه دیدم آقای آرش خان داره سرسره رو برعکس میره بالا و سر میخوره داشتم شاخ در میاوردم اینقدر سریع یاد گرفتی و ترست ریخت کلی خندم گرفت از کارات اینم چند تا عکس از اون دیروز   اینجا هم بهت گفتم آرشی ژست بگیر تو هم برام این ژست ها ی با مزه رو گرفتی ...
11 ارديبهشت 1392

بیست و هفت ماهگی آرشی و عید نوروز

عزیز دل مامان این سومین عیدی هست که شما کنار ما هستی و با بودنت زندگی ما رو پر از عشق و برکت کردی و به دلهای ما شادی آوردی تو بهترین هدیه ای هستی که خداوند به ما داده و به خاطر این هدیه زیبا از خدا تشکر میکنیم امیدواریم که همیشه تنت سالم باشه و امسال هم سال خوبی برامون باشه امسال عید رفتیم تهران و بابایی چون کار داشت 10 فروردین برگشتیم مشهد ما هر سال عید چون تهران هستیم سفره هفت سین نداریم اینم چند تا عکس از عید اینجا قبل از راه افتادن به سمت تهرانه   اینجا هم رفته بودیم خونه دوست بابا ، اینم دختر کوچیکشون ماریا هستش ، اینقدر هم تو رو دوست داشت و باهات بازی کرد که نگو امیدوارم که تو هم وقتی بزرگ بش...
7 فروردين 1392

بیست و هفت ماهگی آرشی

سلام ما بعد از چند وقت اومدیم چند تا عکس از پسرمون بزاریم البته عکسهای قبل از عیدشه اینجا رفتیم سرزمین عجایب تو الماس شرق   اینم چند تا عکس متفرقه از بیست و هفت ماهگی آرشی آرشی  در حال نقاشی کردن ، اینجا لیوان رو برداشتی و به عنوان شابلون ازش داری استفاده میکنی   اینجا هم بهت گفتم ژست بگیر     اینم یه روز برفی نزدیک عید در مشهد ...
18 اسفند 1391

بدون عنوان

اینم یه سری عکس از 26 ماهگی عزیز دلم اینجا رفته بودیم تولد کیانا جون خیلی خوش گذشت دست خاله مژگان درد نکنه خیلی زحمت کشیده بود اینجا هم رفته بودیم تولد پرهام جون   اینم خرابکاری آرش اینجا هم بهت گفتم ژست بگیر اینم آرشی تو ماشین بابا امیر البته الان دیگه مال یکی دیگس فروختیمش   ...
7 اسفند 1391

بیست و شش ماهگی آرشی

عزیز دل مامان داری روز به روز بزرگتر و آقاتر میشی چند روزی هست که تو اتاق خودت میخوابی و تا بیدار میشی مامان میاد پیشت، ولی خدا رو شکر تا حالا که مشکلی پیش نیومده نزدیک عیده و مامانی هم درگیر کارای عید امسال بخاطر کار بابایی اصلا معلوم نیست که کی برینم تهران یا اصلا بریم یا نریم، حالا از کارهایی بگم که پسملی تو 26 ماهگی یاد گرفته و انجام میده عزیز دل مامان دیگه کاملا مسلط شدی به حرف زدن فقط بعضی حرفها رو یه جور دیگه میگی مثلا به خطرناکه میگی خطرکاره ، صبح که بلند میشی میگی بریم بیرون؟ بریم پاندا؟ (پاندا یه کلوپ بازی بچه هاس) ولی غذا خوردنت فرقی نکرده و همچنان مامانی رو موقع خوردن اذیت میکنی جدیدا هم شعر گل...
7 اسفند 1391

تولد آرشی

یه تولد جا مونده بود تولد گروهی بچه های نی نی سایت، تو پاسداران بود ، خوش گذشت آرش اصلا اذیت نکرد فقط یکی از بچه ها گازش گرفت که خیلی بچم گریه کرد دست همه بابت برگذاری این مراسم درد نکنه اینم چند تاعکس ار اون روز ...
26 دی 1391