بیست و هفت ماهگی آرشی و عید نوروز

عزیز دل مامان این سومین عیدی هست که شما کنار ما هستی و با بودنت زندگی ما رو پر از عشق و برکت کردی و به دلهای ما شادی آوردی

تو بهترین هدیه ای هستی که خداوند به ما داده و به خاطر این هدیه زیبا از خدا تشکر میکنیم امیدواریم که همیشه تنت سالم باشه و امسال هم سال خوبی برامون باشه

امسال عید رفتیم تهران و بابایی چون کار داشت 10 فروردین برگشتیم مشهد

ما هر سال عید چون تهران هستیم سفره هفت سین نداریم

اینم چند تا عکس از عید

اینجا قبل از راه افتادن به سمت تهرانه

اینجا هم رفته بودیم خونه دوست بابا ، اینم دختر کوچیکشون ماریا هستش ، اینقدر هم تو رو دوست داشت و باهات بازی کرد که نگو

امیدوارم که تو هم وقتی بزرگ بشی بچه خوبی مثل ماریا بشی

اینم آرش و پرهام ( پسر عموی آرشی) آرش دو تا پسر عمو داره اسم اون یکی هم پارسا

اینجا هم آرشی نشسته تو روروئک پرهام

اینجا هم با خاله مریم همکار مامانی و بابایی رفته بودیم پارک

اینجا هم روز سوم عید عروسی دعوت بودیم تو تالار از شما عکس انداختم

اینم یه عکس از مامانی و بابایی و آرشی خونه عمه زهره

اینم تو راه تهران به مشهد تو ماشین بابا امیر

تو راه برگشت شب رفتیم هتل پارمیدا شاهرود

بعد از اینکه برگشتیم خاله مژگان و عمو محسن و کیانا جون اومدن خونه ما عید دیدنی

اینم ماجراهای عید نوروز ما بود