عزیزم تو سیزده ماهگی شما دیگه خوب راه افتادی و کلی هم جلوی آیینه حرف میزنی ، هر چیزی که یاد گرفتی و میری جلوی آیینه تکرار میکنی، خاله سحر و عمو محمد و بهار جونم اومدن خونه ما و خیلی بهمون خوش گذشت یه عکس میزارم و بقیش رو تو ادامه مطلب ببینید بقیه عکسها در ادامه مطلب اینم عکسای اومدن خاله سحر و بهار جون به خونمون اینجا هم رفته بودیم کلوپ پاندا خاله مژگان و کیانا جون هم اومدن خونه ما و شما سه تایی حسابی شلوغ کاری کردین و ما رو اذیت کردین مامانی ناهار بوقلمو پخته بود و یه استخون بزرگ داشت ، این استخوان دست همتون گشت اول شما خوردی بعد بهار جون و بعد کیانا جون ( اینجا هم دست کیانا جونه) ای...