سیزده ماهگی آرشی
عزیزم تو سیزده ماهگی شما دیگه خوب راه افتادی و کلی هم جلوی آیینه حرف میزنی ، هر چیزی که یاد گرفتی و میری جلوی آیینه تکرار میکنی،
خاله سحر و عمو محمد و بهار جونم اومدن خونه ما و خیلی بهمون خوش گذشت
یه عکس میزارم و بقیش رو تو ادامه مطلب ببینید
بقیه عکسها در ادامه مطلب
اینم عکسای اومدن خاله سحر و بهار جون به خونمون
اینجا هم رفته بودیم کلوپ پاندا
خاله مژگان و کیانا جون هم اومدن خونه ما و شما سه تایی حسابی شلوغ کاری کردین و ما رو اذیت کردین
مامانی ناهار بوقلمو پخته بود و یه استخون بزرگ داشت ، این استخوان دست همتون گشت اول شما خوردی بعد بهار جون و بعد کیانا جون ( اینجا هم دست کیانا جونه)
اینم عکسای سیزده ماهگیت
آرشی محو دیدن سی دی بی بی انیشتین، عزیزم عاشق این سی دی ها هستی وقتی میزارم از جلوی تلوزیون تکون نمی خوری
کارت شده ریختن کابینت های مامانی ای پسر خرابکار ، هر روز 2-3 بار کابینت میریزی بیرون و خیلی هم دوست داری با در قابلمه بازی کنی
عزیزم عاشق چرخوندن بازوهای ماشین ظرفشویی هستی
آرشی در حال خوردن رشته های آش